ژنید به گزارش راه آرمان، ایرج برقانیان، در ۱ فروردین ۱۳۴۷ در روستای رومرز از توابع شهرستان جیرفت متولد شد. وی پس از بهCompletion نسبتِ دوم راهنمایی، به عنوان بسيجی در جبهه حضور یافت. ایرج برقانیان در ۲ آبان ۱۳۶۲، در مریوان بر اثر اصابت ترکش به شكم، شهيد شد. مزار وی در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.

در ادامه می‌توانید بخش‌هایی از وصیت‌نامه ایرج برقانیان را ملاحظه کنید:

وصیت‌نامه ایرج برقانیان:

“بسم‌الله الرحمن الرحیم

با درود و سلام به تمامی شهدای راه حق و حقیقت و با درود به امت اسلام که در سایه الطاف عنایت حق است که دست در دست یکدیگر نهادند و پلی به سرخی خون به روشنایی ایمان ساخته‌اند و ضمن سلام به شما پدر بزرگوارم.”

در این بخش، ایرج برقانیان به شهدای راه حق و حقیقت و امت اسلام سلام می‌کند و به پدر بزرگوار خود سلام می‌گوید. این جمله نشان‌دهندهٔ توجه ایرج برقانیان به اهمیت این موضوع و ارتباط نزدیکی که با مقصود وی دارد.

در بخش بعد، ایرج برقانیان به پدر بزرگوار خود می‌گوید: “پدر بزرگوارم تو می‌توانی با جهادکردن در حوزه کشاورزی خودت قلب دشمن را بشکافی و پدر جان می‌بخشید من بدون اجازه شما به جبهه آمدم و من هم‌اکنون در جبهه کردستان هنگام نبرد با دشمن هستم.”

در این بخش، ایرج برقانیان از پدر بزرگوار خود می‌خواهد که با جهادکردن در حوزه کشاورزی، قلب دشمن را بشکافد. همچنین، وی از پدر بزرگوار خود عذرخواهی می‌کند و به او می‌گوید که بدون اجازه او به جبهه آمده‌است.

در بخش بعدی، ایرج برقانیان می‌گوید: “من اگر به جبهه آمده‌ام اینجانب با آگاهی کاملی که به شهادت دارم برای دفاع از اسلام، حقیقت انقلاب اسلامی، دفاع از مملکت اسلامی و به فرمان بزرگ رهبر عالیقدر حضرت امام خمینی به جبهه حق علیه باطل شتافته‌ام.”

در این بخش، ایرج برقانیان توضیح می‌دهد که چرا به جبهه آمده‌است. وی اعلام می‌کند که برای دفاع از اسلام، حقیقت انقلاب اسلامی، دفاع از مملکت اسلامی و طبق فرمان بزرگ رهبر عالیقدر حضرت امام خمینی به جبهه رفته‌است.

در ادامه، ایرج برقانیان می‌گوید: “امید است که خون ما نهال نوپای انقلاب اسلامی را بارور کند شهادت ما موجب آگاهی و رشد فکری جامعه جهانی اسلام گردد.”

در این بخش، ایرج برقانیان امیدواری دارد که خون او و دیگر شهدا نهال نوپای انقلاب اسلامی را بارور کند. همچنین، وی امیدوار است که شهادت شهدا به آگاهی و رشد فکری جامعه جهانی اسلام کمک کند.

نقطة بعدی که ایرج برقانیان می‌گوید این است: “از شما ملت قهرمان می‌خواهم که پشتیبان روحانیت مبارز با ضداسلام باشید که هستید و به قول امام عزیزمان روحانیت است که تاکنون اسلام را زنده نگه داشته است.”

در این بخش، ایرج برقانیان از ملت قهرمان می‌خواهد که پشتیبان روحانیت مبارز با ضداسلام باشند. وی به آنها یادآوری می‌کند که روحانیت تاکنون اسلام را زنده نگه داشته‌است.

در ادامه، ایرج برقانیان به مادر خود می‌گوید: “مادرجان می‌دانم داغ فرزند برای مادر خیلی مشکل است ولی من از شما انتظار دارم که مانند بانوی بزرگ اسلام یعنی حضرت زینب (ص) در برابر مشکلات نسبت به داغ فرزندت مقاومت کرده و سکوت تا حد امکان اختیار کنید تا دشمنان اسلام و منافقین بدانند که در هر زمانی مادرانی شیرزن چون شما پیرو زینب (س) هستید و فرزندان خود را با افتخار به اسلام هدیه می‌کنند.”

در این بخش، ایرج برقانیان به مادر خود می‌گوید که مانند بانوی بزرگ اسلام یعنی حضرت زینب (ص) در برابر مشکلات مقاومت کرده و سکوت را تا حد امکان رعایت کند. وی امیدوار است که با این行動، دشمنان اسلام و منافقین بدانند که مادرانی شیرزن چون مادر او پیرو زینب (س) هستند و فرزندان خود را با افتخار به اسلام هدیه می‌کنند.

در بخش بعدی، ایرج برقانیان به برادران خود می‌گوید: “ای برادران شما وارث خون شهیدان باشید و تا می‌توانید دشمن ظالم و یاور مظلوم‌باشید.”

در این بخش، ایرج برقانیان به برادران خود می‌گوید که وارث خون شهیدان باشند و تا می‌توانند دشمن ظالم را مقابله کرده و یاور مظلوم باشند.

در ادامه، ایرج برقانیان به آنها می‌گوید: “این گفته حضرت علی است که می‌فرمایند؛ حرف حق بگویید گرچه به ضررتان باشد و از رهبر عظیم‌الشان انقلاب اسلامی پیروی کنید که واقعا نائب امام زمان (عج) است.”

در این بخش، ایرج برقانیان به برادران خود یادآوری می‌کند که حرف حق بگویند، گرچه به ضررشان باشد و از رهبر عظیم‌الشان انقلاب اسلامی پیروی کنند. وی آنها را یادآور می‌کند که رهبر انقلاب اسلامی واقعاً نائب امام زمان (عج) است.

در بخش پایانی، ایرج برقانیان می‌گوید: “در پایان من به خاطر اسلام و قرآن به جبهه آمدم تا با دشمن صهیونیست بجنگم و حق را از باطل جدا سازم.”

در این بخش، ایرج برقانیان به برادران خود اعلام می‌کند که به خاطر اسلام و قرآن به جبهه آمده‌است تا با دشمن صهیونیست بجنگد و حق را از باطل جدا سازد.

در انتها، ایرج برقانیان به مادر خود می‌گوید: “با سلام به مادر مهربانم. مادر از طرف من هیچ غصه نخورید و افتخار کنید که من به جبهه آمده‌ام مادر باید مرا ببخشید چون شما را با اطلاع نکردم و به جبهه آمدم.”

در این بخش، ایرج برقانیان به مادر خود سلام می‌کند و از او می‌خواهد که غصه نخورد و افتخار کند که او به جبهه آمده‌است. وی از مادر خود عذرخواهی می‌کند و می‌گوید که باید مرا ببخشد، چون او را با اطلاع نکرده و به جبهه آمده‌است.

Mustafa Abbasi

توسط mohtavaclick.ir