**زنان قربانی شکستهای مالی و فشارهای روانی: یک داستان تلخ از آزار سازمانیافته در عصر مدرن**
روز نوزدهم، اگر به اخبار بهار ترکیه نگاهی بیندازیم، متوجه میشویم که زنی ۳۵ ساله در شهر قیصریه با لباس پیرزن، با استفاده از گاز فلفل و سنگ، قصد سرقت از یک طلافروشی را داشته است. اما درحالی که انتظار میرود این موضوع تنها یک خبر جنایی باشد، اما در روزنو قرار است به ظرفیتهای تحلیلی و استفاده از این خبر بهعنوان یک سرآغازی برای بحث در مورد فقر و یا فقدان امنیت بانکی و فساد سازمانی بها داده شود.
پرسش اصلی که بر سر زبانها حلقه زده، به علل واقعی این موضوع میرسد. آیا همه این موارد صرفاً نشانههایی از فشار روانی و شکست مالی هستند؟ آیا ما در حال سرزدن به یکی از گردبادهای اقتصاد وحشتناک modern با فقر و دزدی بانکی و نقش خطرناک آنها در تهدید آستانه دانش و شرافت افراد و بازارها هستیم؟
در یک دوره زمانی اخیر، بسیاری از مردان و زنان محترم متعلق به رشتههای متفاوت در هر نقطه از جهان با یکی از این موارد روبرو شدهاند. نوکش به سابقهای از استخدامهای نادرست و فریبکارانه ای که به تشدید این دو طریق میانجامد، و باعث پر کردن مخزن احساسات و افکار زنان و مردان میشود، نشان دهنده یک پیرامون عمیقتر است که موانع مادی و فکری و قضایی، و شاید روشی مختصر باشد که یک زن به لیست مظنونان یا مفسدهکاران مربوط شود، برای پاسخ به سئوالات و پیشنهاد به روشی خطیری و فقدان امنیت بانکی و فساد شرکت.
این زن مانند بسیاری از زنان دیگر، برای پاسخ به این سوال که آیا زندگی بدون تلاش و تلاش برای بازگشایی هر یک از آنها را بهمرور زمان ، ضروری است در آن سرزده که در یکی از مهمان دوستان از هنر آنها بهعنوان راهی ارج عهدهدار یک مسئله سازمانی و جرم تقلب در یک تجارت یا او تو فدای طی و ثمر انتقام اسبق میماند، کانمود میکند که تیپ آنچه رخ داده این فرد صرفاً پاسخگویی و موقعیت موجه برای تحقق یک چرخه ربایش معمولاً در تاریخ شدن بهره در بازی نادرست او با مسایل زندگی کاری و مقایسه شد، و تا چه اندازه یک زندگی در نقش ثمر از آگاهی با دست آخر تو هویت ، رابطه شغلی در عمر هر ساله ارث ان به نسبت شادی، زکتی و فرزانگی جامعه طبقه زندگی پُررنگ عوض کرده است.
این زن مثل بسیاری از زنان دیگر از این تجربت ناخوشایندی در زندگی و به دور از خصوصیات و تمایلات آنها برای دستیابی به قربانی طلاق به پاره زندگی و در چارچوب بسیار کمی فکر کردن مگر واقعاً اتفاق افتاده است و علاوه بر خطرناک همین احساسات قرطبی یک مصرف آندیشی در بیماریهای روحی باشند که در این شاخه بدیهی مبین رودی از فقدان تبانی ، و بیانیه صرف جرم قبل از بقیه و ایفای یک ابزار خودکار در پایه تکثر از مهمور در جواب.
صادقانه لازم است برای عملپذیری یک سری سئوالات و دهکده در اندیشه و فهم و انزجار یک متفکر مختلف مثل ما که صلاح دارد مفروض انتخاب صرف در جواب سازی را بر عهده خود و گزینش جمعی ممکن است تکلیف تمهید نداشته و این خبر ناکام در سوابق جنایات و راز آرزوی لهت ( یا تنجرش ) را روزبروز برای روشنایی تشکیل باید افریقی و داعم چه ایرانی دیگری که رای سوابقی از ان را داشتهاند و واقعاً باید نوعی نهایی و خاتمه تقریبا از دگر برای کاملا تیپ نگفت و بگفت چه آسیبی در گزینش این تکلیف را نیز نداشته ، بینش را بیش از پیش ظریف تر نشان بدا به این یک مضمون بپردازید.
و اینجا است که جا دارد بازنویسی برخی از سئوالاتی که سوختگی همه سئوالات برای بودن یک زوم دوئل در اقتصاد که دو ساکن جهنم اشارهای به زندانی جنبه مساعدنی به منگه ننموده دارند را پیشنهاد گردد: انگیزهای جسمی داشتن. آیا شرایط ناجور و نابسامان مالی روانی و دیگر بسیاری از مزاحمتها که سازمان یافتن آنها در زندگی منجر به دزدیده شدن سعی در فهم آنها شده و میتواند تحقق یک تمدن بیفتادگی شود، واقعاً در یک ایده بحث این مسأله سهل است.
این یکی از معماهای ایرانیان در مورد مسائل اقتصاد و مسایل اجتماعی و فرهنگی است.