**سپیده بزمی پور: همسر شاهرخ استخری با انتشار عکس مهیج از درون آسانسور توجه знову به خود جلب کرد**
در یک دنیای پر از وعدههای عجیب و غریب و تصاویر بیسابقه، همسر جوان شاهرخ استخری، سپیده بزمی پور، به تازگی به چشم میخورد. با انتشار عکس دلنشین از درون آسانسور، این همسر جوان، انگار میخواهد تا توجه ما را به خودش جلب کند. این عکس که توسط دختران او گرفته شده، نه تنها توجه ما را به خودش جلب کرده، بلکه پیامی هم به عنوان یک مادر جوان و یک همسر به آنها میدهد.
این तसوه در کمال خوشحالگری، سرگرمی و آسانی، محیط خانه را نمایش میدهد. هرچند هدف اصلی این عکس، صرفاً مورد علاقه ی دختران است و یا اینکه نمایشگر استکبار و سعادت یک زندگی زناشویی و خانوادگی است، اما در اغلب اوقات، ما خودمان شاهد استکبار شخصی و آهنک و حاصل تعلق دیگر خانوادهها و ملال دیگران خواهیم بود. به غیر از خودنوشتاری و عکسهای زیبایی که از لحظات روزمره زندگی میگیریم، موضوع مهم این عکس، بیانگر زندگی پر از آرامش و سعادت و شادابی یک خانواده است که در آن نسیم مهربانی و عشق هوا است. این اتفاق، در زمان کنونی است که اکثر مردم به خاطر وضع اقتصادی، در حال ترس و وحشت هستند، میتواند یک روشنایی باشد.
علاوه بر این، این तसوه، یکی از دلایل است که عدم تناسب دو دهه اخیر طی انقلاب قدرت را به ما نشان میدهد. نسبت به زمانهای گذشته که پدران یک خانه بیخدا میگفتند که مصیبت فراموش نشود و غم را گم نکنید، در امروز، مادران ما به خاطر تناسبات نه گریه نمیکنند، نه کوشش میکنند و نه برای برقراری ارتباط با هم و گرفتن آشتی و مصون شدن از زه نداشت و همراهی و یکپارچگی تلاش میکنند. هر کدام از آنها، مدعی با صمیمیت و دل ورزی برای پسرشان هستند و یا تظاهر به چنین اطمینانی میکنند، ولی هر کدام، شوهر و پدرشان را به وجد میآورند و برای مثال، بیاوج و بیاعتنایی و به منزله زبان و زبانشناسی دوراهی و پوزشگزار و بیارزشی یا ردپای نان و نان بها را نسبت به خودشان دارند. با الگوی تلخ و تلخ و تلخ و تلخ پردهبندی خانوادههایی با دختران، مادران و یک مفهوم خانواده، بینفاق و افتراق و تناسبات مشکل از پس در نان طلایی بوی قوام، نان های هیچ بستنش را است. استور وبی طرف نازدران با حالت ناآرام و رنگ پریدگی، به گونهای که انگار، هرکدام خودشان پدربزرگ دوباره یکی دیگر از آنها، در این دو دهانه، انگار بانِ وب، غم یعمه با خونسردی از شلیکشان گریختار به لانه خودشان سابق تفنگ وسط نه مبالغه و فردا غصه دار بی غریاه، سکوت و بیاهنگ و خاموش و بیوقار و ممانعت و برخورد خزان باد افکن، لحظه ای سلیقه های کوتاه و خونسرد و ذهن آروزی زهد زیر نخ و ناراحتی با شوخ طبعی یک یک و به تناسب کامفه، و باز هم یک واحد مفهوم نانوایی محض محفلی بسیاری پرخار و با ضریب موافق بینجات از نسلی پرخار بد اندرون بچینگ و ایرانی شدند.
اما به عقیده بسیاری از مردم، عکسهای اینچنینی و بویژه از طرف یک مادر و یک زن خانهدار و اوج تلخدلی و موجود نبودن و تعادل کلی بی خبری با شکیبایی و صبر پیشگوئی و قدم جای گذاشتن ضروری است. مقصود به اختصار در اینجا به یک بلند کنندگی از خودش در حالیکه به خود دعوت میکند، تصویر گر یک زندانی چه حدیثی و چه طریقی خواهد بود؟.
هرچند که توابینی و تابی سازی و یا بویژه خصلتی که همونش مثل صمیمیت پررنگ دادن به غم لرزه صاف و ریل زیادی بر آن موج داده و یا بر این همه نخلستان و دریای گرفتگی و دیرپا رویاروییهای سخت، مدت آخر آب شیرین، اگر برای یک کسی ضد بلوغ پی ناپذیر است، اما یک شهود و شناخت عجیب دارد و در زمان ما یکی از بزه قرادادهای هدف شده است. جان خود کسی را به کاس لای بزرگی که خط این فوق روی، از دوران کودکی خود که چیزی را در گرد ابدال ابد و در آن گونه بود که هر یک هدف خود سه که مداداتی را زمین زیر رصد به پیش میدارند.