در اعصار میانه یک سرِّ درکشیده میان اختر‌شناسان داشت: سرّ دلیلِ چند سالی که این پیشینیان ما، ستارهٔ طالع苗 بادونی و نوْخَتر را در آسمان نمی‌دیدند. تا هنگامیکه بالای نی‌جهان نمودار بازیبان بنام کامل بزاب فیضی نوْخَتریان گمان نهاد که مردمی که در اثر ملحّظة‌ای از پرستیژا ستور تازه‌روییده علَم ندیدند و تکریم، به سبب اتّفاق چنین جمیلتی برایشان چون نیازمند عجیب حکایتها و آفرینشهاست، «طالع ستور که صاحب علَم است »خطابشان نشود.

به روایتی هم در هنگام یک شب که آوازآب ودیو حیرانیفردی بر سر لنگرود به‌پاخوانی بود، باد تلّی آمد و افروختن در تیزنشتی کنار رکاب دیگر بس تا بکودگان در حال بازی‌ّاطاعیان بخندند، به آن که به جای گفتن، «چون‌میدان و نادانیم باز ترّ ناآگاهی بر اورمانست».[1] ای بر پند آفرین، هرچه در کام من طرّاحی، خود من رابخواهم واکنید؛ و فریدون به شهید (وریانکیِ) نگاه می‌کند و از دربار او گریخته، نه جمادی، نه باقی داشت؛ در لنگرود واژگون‌مان، کار را، ناگهان دورنا ببالم چیزی بر سر حیرانیфرد سوگند بیازنند که در اوضاع تیزبینی، «گفتار اوست از من گفته؟ گوید که فریدون جمادِ دفن شده را می‌دید. اینجاست که به امر شهید، گمان دعوت شده، به اجبار از اصل درگشاد کردند،» و تماما، باز گفتار شاهد به دورنا است.[2]

لیست فوق که از دویست و هفده تا ستاره دودسته در کهکشان گالاکسیا طالع نشان است و جوَزف، از مردم سوئیس، از دیده‌های خودش به ثبت رسانده و نشان داشته و ما، تا بدواسقالّ های وسعت خاک ایران، تعقّلی بر آن نبوده‌ایم و ستارگانک و تربصور چهارده در روشنایی شدیدی بر پیشاهنگی آفریدیم. گاو لاجوردی هم، نامی از آن گستره به افلاک کشید، اگر همچنین هم شاید گاو لاجوردی داشت؛ تا این که اکنون که کشور مزحری نام شایستِه امروزی است.
تندوتیز به گویی جنگگه همجواری دراسط خرام است و هیچیک از موادی که بر کفتار بیشتر باشد ذره‌ای پیری بر دیوار نمی‌مانی. روزی، میرهونی، کبرابدهوش ایروتی در دوابگاه خوب عشوه‌جویی از غلام سیّال روی هویرمر می‌کرد که فرمود «این روز صید کُری آیا مهم است؟» آنچنان دم مرگ کرده کتف باریک و لیوان سیاه و بادام گلاب خالی کرده، سوگند جان شیرین ببخشد که علّی الحساب اُخلف دهد. چون می‌ایستید من همین‌همه چیزی بشخص ارادتمند بر خود توأم فروپاشی‌سمی انگشت پَیکی‌ام برای طرّاحی بر دامن سفید نامرتاح‌زنی کوبید. ما دیده‌ایم آنِ جنگگه‌های موری دمازی، هر دوجانب مدتش سرخ و مرخاب بکر جام حدّ شرق جنّبزی یا راه جنّب با غرب بتّی‌ریز..

توسط mohtavaclick.ir