روند متضاد دونالد ترامپ در توجه به ایران و مذاکرات هستهای نشان از پیچیدگیهای او در این مبحث دارد. از یک طرف او با تهدیدات تند به نابودی برنامه هستهای ایران رو میآورد و از سوی دیگر نشانههایی از انعطاف و آمادگی برای مذاکره و پذیرش برنامه هستهای ایران را نشان میدهد. این تعدد آرای ترامپ میتواند حاصل سردرگمیهای او یا بخشی از یک استراتژی حسابشده باشد.
در خلال چند هفته اخیر ترامپ در سخنرانیهای مختلف از جمله اجلاس سرمایهگذاری آمریکا و عربستان در ریاض، بخش قابلتوجهی از سخنرانی را به ایران اختصاص داده و ایران را مخربترین نیروی خاورمیانه خوانده و اظهار داشته که دشمنان ایران را انگیزه میدهند، اما ایران هرگز سلاح هستهای نخواهد داشت. او همچنین پیشنهاد مذاکره برای توافق هستهای جدید و تهدید به فشار حداکثری را مطرح کرده است.
تهدیدهای نظامی بارها تکرار شده و ترامپ گفته که شکست مذاکرات ایران را با خطر بزرگی روبهرو خواهد کرد، هرچند بسیاری از تحلیلگران اذعان دارند که دولت آمریکا هیچ گزینه نظامی واقعی و معتبر علیه ایران ندارد. اما از طرف دیگر نشانههایی از انعطاف پدیدار است. ترامپ در مصاحبه NBC به امکان پذیرش برنامه هستهای صلحآمیز ایران اشاره کرده و استیو ویتکاف فرستاده ویژه آمریکا هم از احتمال پذیرش غنیسازی محدود در سطح ۳.۶۷ درصد سخن گفته که یادآور توافق برجام در سال ۲۰۱۵ است. این انعطاف هرچند مشروط با توصیف مذاکرات بهعنوان «مثبت و سازنده» همراه شده و از تمایل به راهحل دیپلماتیک خبر میدهد.
اما تناقضها به محتوای مذاکرات محدود نمیشود و در شکل آن نیز دیده میشود. ترامپ در فوریه ۲۰۲۵ اعلام کرد که نامهای به رهبر ایران برای دعوت به مذاکره ارسال کرده و هدفش توافقی ساده برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای است، اما مقامات ایرانی این ادعا را تکذیب کردند و نمایندگی ایران در سازمان ملل اعلام کرد هیچ نامهای دریافت نشده است. کمی بعدتر ترامپ اذعان کرد که این نامه را هنوز ارسال نکرده و قرار است طی روزهای آینده ارسال کند. اندکی بعدتر او ادعا کرد که قرار است مذاکرات میان نمایندگان ایران و آمریکا به صورت مستقیم برگزار شود، اما اندکی بعد مشخص شد که گفتوگوها بر خلاف ادعاهای آمریکا غیرمستقیم بوده است.
دلایل تناقضهای ترامپ اندکی متفاوت هستند. یکی از آنها این است که ترکیب فشار حداکثری و انعطاف دیپلماتیک برای آمریکا اهرمی دوجانبه فراهم میکند. تهدیدها ایران را زیر فشار اقتصادی و سیاسی نگه میدارد، در حالی که پیشنهادهای محدود راه مذاکره را باز نگه میدارد. دوّم اختلافات داخلی در دولت ترامپ نقش مهمی دارند. در یک سو، تندروهایی مانند والتز و روبیو خواستار سختگیری و حتی اقدام نظامیاند، و در سوی دیگر، میانهروها توافق محدود با نظارت شدید را ترجیح میدهند. اما از طرف دیگر خود این اختلافها و انعکاس آن در رسانهها ممکن است نوعی جنگ زرگری برای اعمال فشار بر ایران جهت توافق با آمریکا باشد.
وضعیت حقوقی و اجتماع ایران را از مسائل کلان اقتصادی و اجتماعی ایران جدا میدارم. نتیجه مذاکرات که در حال رویهمرفته است، تنها بخش کوچکی از این مسائل است. مدیران تیم مذاکرهکننده آمریکا، بالاخص استیو ویتکاف باید توانایی را به دور بازگیش داشته باشند تا از مذاکرات به نتیجه مطلوب برسند، لیکن این مهم، خود باعث میشود که واقعیت امری ناچیز باشد.