روند مهمی که در ایران مشاهده میشود این است که نظام آموزشی، کارجویان و شرکتها دچار کاستیهای جدی در پرورش و جذب نیروی کار متخصص و مهارتدار هستند. یکهمدمایور جابویژن معتقد است که هر سه این عناصر باید تغییراتی در رویه خود ایجاد کنند تا از شدت این چالش کاسته شود.
امروزه نظام آموزشی به طور کافی در پرورش نیروی کار مناسب و متخصص موفق نیست. یکی از راهحلهای ارائه شده این است که نظام آموزشی بر اساس میزان اشتغال فارغالتحصیلان دانشگاهها رتبهبندی شود و رشتهها بر اساس مشاغل تعریف شوند. همچنین ظرفیتهای دانشگاهها باید بر اساس این محدوده اصلاح شود. این روش به دانشجو کمک میکند که بر اساس شغلی که میخواهد دنبال کند، رشته مورد نظر را انتخاب کند.
همهمدمایور جابویژن معتقد است که کارجویان باید به طور جدی به بازار کار و شرایط شغلی آن رشته توجه کنند. انتخاب رشته و دانشگاه تنها بر اساس رضایتخواهی دانشجو نیست. آنها باید فکر کنند که شغل مورد نظرشان چه باشد و پس از آن آموزش جذب کنند. دانشجو باید مستقل از دانشگاه بتواند متناسب با شغل مورد نظر خود، آموزش بر اساس آن محتوا را دریافت کند.
سازمانها نیز باید در تربیت نیرو مشارکت کنند. برخی از شرکتها کارآموز جذب و تربیت کرده و تعدادی از آنها را استخدام میکنند. فروشگاه آنها با دسترسی بازارهای کارجو باعث میشود که کارجوها در خودشان سرمایهگذاری کنند.
اما با کمی تفکر، میتوان راهحلی برای جذب نیروی کار در ایران پیدا کرد. در کشور ما هر ساله حجم بالایی از کارجویان مرخصی دریافت میکنند و در شرکتهای داخلی به کار میپردازند. از نظر من، این یک راه خلاقانه برای توانمند کردن نیروی کار است. به این صورت که سازمانها در bồiپرود، تربیت و تطبیق دادن نیرو با شرایط شغلی خود سرمایهگذاری کنند. اما چه کسی باید برای تربیت این نیروها ارزشگذاری کند؟ در انحتملا باید اوضاع اقتصادی در ایران تغییر کند. از همان ابتدا، از یادگیری جمعی شروع بشود، تا بتوان با نزدیکی بیشتر به شغل، سریع تر به نفسیت و انتظارات شغلی دست یافت. و اینکه چگونه میتوانیم با اقتدار تمام بتوانیم كارمند خوبی باشیم