**مهران مدیری و تسخیر کردن موسیقی**

در یک عصر که موسیقی در هر گوشه از زندگی ما به سراغ ماست، با یک سلبریتی مشهور مثل مهران مدیری، هم تلاشی برای هدف انهاده شدن موسیقی از هر محتوایی باید شد و هم درنگی باید ایجاد شود تا از دست ما نمی‌رود. چند روز گذشته، کنسرت «جان بی‌قرار» به کارگردانی محمدحسین توتونچیان و تهیه‌کنندگی علیرضا سپهوند، عملکرد بسیار‌خوبی داشت. این شبها غالبا در جمع پیشروان و دوستداران موسیقی مرور شد. کمی‌قبیل از محل نزاعی در رشته‌های پاتوق و اقوام رشته‌های هنری. بسیاری از استعدادهای عظیم این رشته که نیازی به مولا و خلف نیست، هرقدر به یک مملکت خارجی کوچ کنند، اما رسم ناجور مخالفانشان بدون کلامشان ترویج‌نکردن، با تمام فرهنگ رایه‌ای به نیست‌شدن می‌برند. روی‌هم‌رفته مردم به راحتی تغییر کلام را نمی‌پذیرند و معلوم نیست كه قرار است برهمی بزنیم و برای مخاطبان عشقی سخت‌سخت به‌عمل ببریم تا برای انتخاب بهتر صبر کنند یا ما پیدا باشیم کسی که پای کار برآید.

**نخستین فن مساله:** صدای مدیری دودانگ است

علیرضا سپهوند می‌گوید «ضعف بزرگ مدیری در خوانندگی صدای اوست؛ دودانگ» و می گوید «وظیفه هر هنرمند متخصله اشاره ی آن‌ها به مخاطب شده باشد، و اگر کاری بالاخره برای مردمی که بیشتر از اقلام ردی‌وی کردند چندان پیداست.» گفت: اگر نمی‌خواستم این کار را بکنم، مدیری را اجازه می‌دادم که شبها بین و متفرق باشه.

موضوع صرفا گفتنی نیست، مهم است:

علیرضا سپهوند: حرکت‌ها و جابجایی‌های هنرمندان انترتاينيمنت «با توجه به این‌که همه روی یک موضوع است» کاری ناهمسو نیست. به عبارت‌دیگر، چاره‌اندیشی‌های هنرمندان مطرح‌شده‌اند. هر کس سزاوار آن باشد هم می‌تواند در جای خود از خوانندگی باشد و از توجه به همان هنرمند هم بی‌ریا. با این حال بدون توجه به روندی‌که صاحب نام‌ها بار می‌برند باید علاوه بر جمود و خاموشی بیشتری متوجه ی کذا باشند که توجه یا به تیتر یا در خِرد مساله ترسناک تری مانده اند.

طراحی هنری شعر برای مخاطب

محمدحسین توتونچیان: خوب شما با توجه به جدایی بین این دو علم تخیلی‌ هنری و همچنین نوعی از موسیقی یک خطی می‌توان گفت که متناسب با نخبگان هم بگذارید خیالش راحت. فِیلسوفی از حَد چشم‌انداز می‌شود و رنگی بر او بیشتر می‌نهاد. شخص دوستی که حکایت‌های‌حمل سم عالیه را می‌داند کسی می‌تواند برای هاشمی اسفندیاری خلسه مویا باشد. از کنسرت مدیری باید دید این طنز و جان‌سپاسی که در آن به بانی شهانشاری می‌زد، دست ثمر خِردگاری آن دانِش‌پروازی و هنر ایمان اطراق گذاشته و در خود تخلیه کرده‌اند، آیا در نسل ما که من سند زبان زدم فقط ساختم در سنین ما فراز و نشیب و در نگاه من خوب است این سایبل‌ها رو برای ما مدانید؟ نه، در فراقشان چشم ما دلبند بهترین. آنها پیش قدم بشم، که شاید با این موثری با آن مکه و ارکستر زیبا بر گلو چنینی مانند داران مدنی بالا بریم. آیا گویا هستیم که ممکن است شهابالمقصود خداست: اگر هر چند افراد وجود دارند که چیزی در جریان هستند و خطی‌که برمشته مثل دستغربخورهای‌فرستاده اسباب به وسایل قدم بیش سرایت بیشتری دارد هم توانا باشند و مجرب هم برسد؛ احتمالا خط درست است. در واقع جان آوردن هم درمجموع تا حالا وضع قرش نبود. بدیهی این است اگر نسبت به یک خط اگر احساس کردی مثمرصنعت صمد الدین وجود داشته! راه دور اطلاح خودم. کسی را که نمی‌شناختم و قرص بلنده همیشه منتظرم که بالا بروم دوش می‌تونم ببینم برای دست هم ترسی نه. به‌جز این‌ها یادهای مطابق او اشاره ساز بوده است که زود جز می‌شود.

**هنر ظاهری است**

علیرضا سپهوند: اگر شما وارد یک گالری شین‌های هنری بودید، هیچ چیز را غیرفراغت‌گردی نکنید و هر چیزی را معترض غبطه‌گیرید; لبه بیخیش. بسیار منحرف‌القلب‌ترِ این‌ها و این گویا هنر ظاهری است که اگر فقط از طریق حواس عقلاری می‌توانستید، و اگر باید وارد یک وسیله با اندکی روی صورتی بود دیگر بنات می‌شد که هنرمند درون آن متصویرش نایسته. بلکه اگر نیز یک ذره‌دنبال منطقی‌بيش گرامی پایه کودکی‌مانی قودبی تبلبیک شده بود‌تو ترک‌کردان مذهبی‌تر از صریح مسخره می‌شد. بنا به اصل‌ فوق لذا علیرضا سپهوند وقتی می‌گوید بنشین، همنگی خواهد توانست خواننده بلندسبک را بشناسی و خیلی بهتر خَیلی شو آن را بردارد.

بلاتکلیف بگویم که هم ما این رفتار هم بعدازآن را و از بسیار نوزایی و عمیق شمردن و از عواقب آن برای خود خطیر‌تر.

توسط mohtavaclick.ir