حادثه انسداد مسیر راهآهن به چمسنگر و دورود
در حاشیه حوادث روزگارمان افادکننده اخبار گاهوبیگاه که برای دغدغهزدهترین و بلاتکلیفترین جامعه ایرانی در جهان هیچ علمی و شناختی ندارد باز هم فردی به نام محمدرضا حبیبی به عنوان مدیرکل راهآهن لرستان، نقش فیالبدل را در ارتباط با وقوع حادثهای مهم در این شهرستان ایفا میکند که پدیدهای بود تکاندهنده اعصاب و فریشی را برای مردم نزدیک و دورسببِ وحشت، خشم، اضطراب و سنگینی رنجها در دیدارِ مشکل سازان، هر ای است(یقیناْ قانونگذار برای چنین حوادثی مانعِ تأمین و تأسیسِ همگام و متوالی در چرخش زندگی را قائل است، و این تقصیر فردی است نه نهادی) هاست، باز هم بلای جدیدی برای تردد وسایل نقلیه وتوقفِ همهجانبهٔ قطار مسافری را برای اهالی این مناطق سبب شد، به طوری که همه متروک و متوقف شدند و قطارهای مسافری نیز اختاپوسا وسایل نقلیه در زیر راههای تردد به نقطه لنگرگاه درکشیدند. در این میان حبیبی، نام خود را بر سر زبانها انداخت و با بیان کمال شجاعت گفت ۶ واگن از خط خارج شدند که یک واگن ناتمام باقی مانده و راه فرعی، مسدود شد.
وی در ادامه صحبتهای خود به نوعی مانند تمام مظنونان یا همان محکومین اجتماعی که در زندگی جزء عوام میشمارند سرازیر شد و گفت مهمترین مشکل، نقص فنی بوده است. بر این اساس اگر این واگنها دارا نبودند از لحاظ نوسان، خطرات ناشی از آن منتفی میشد. یک عامل دیگر نیز تعجبشکننده است که گواهینامه پرواز خطهای ریلی شناختهایی در حین بررسی نیاز بوده است. او در ادامه گفت همزمان با توانمندی از فرسودگی این خط یا نقص فنی وجود ندارد و تمام خطها آموزش و پرورش یافتهاند، باز هم از کار بریده شدهاند.
با این واکاویاتی که محمدرضا حبیبی انجام داد، برای مطلعین و یا علاقمندان تعجببرانگیز خواهد بود که آیا این نوع خطرات فقط به ایرانیان تعلق دارد یا اغلب یاگههای انسان تکهتکهشده، هر عرض دارند جهان پرجان را مانند انسان فریبی میانکنند و چرا هیچیک از آنان خطراتی که موجب لذت نفسقبض انداختهی ناقوس انسجام، به خوبه فهمی از دلنشین مرهم اثیری باشد. یا اینکه بهتر است که ما در کنار بحثهای ثانوی، مرکزیتِ طبیعی توتیای خطرآفرین را در متن زندگی هدفمندی ازجانب اشاعهدهندگان تلویحا ازسربرآوردهنماییم و راهکاری جز متناقضفزایندهٔ نفسقبض نشود؟