انتخاب برترین فیلم‌ های ۲۰۲۲ از سوی مجله کایه دو سینما | عشق، هنر و دیگر هیچ
معرفی سریال «ونزدی» Wednesday ۲۰۲۲
نقد مینی سریال «زیر پرچم بهشت» Under the Banner of Heaven | اینک آخرالزمان
بهترین فیلم‌ های ۲۰۲۲ | از بتمن متفاوت تا روایت تاریخی وایکینگ‌ها
پرفروش ترین فیلم های سینما در نیمه اول ۱۴۰۱ | از «انفرادی» تا «موقعیت مهدی»
برترین فیلم هایی که در تابستان اکران شدند
نقد و بررسی بازی پژمان جمشیدی در علفزار
نقد فیلم «علف‌ زار» | درام ملتهب دادگاهی
برندگان اولین جشن بزرگ کانون کارگردانان مشخص شدند | گزارش تصویری
نویسنده: شبیر نعلبندیان
در سینما پرداختن به معلولیت و یا افراد معلول که یا به شکل مادرزادی و یا طی حادثه‌ای از سلامت جسمی بی‌بهره مانده‌اند، کار ساده‌ای نیست. فیلم‌هایی با این مضمون همواره در خطر متهم شدن به احساسات‌گرایی بیش از حد و یا عدم تحقیقات کافی در مورد یک بیماری مشخص بوده‌اند. واقع‌گرایی تنها راهی است که پیش روی سازندگان این آثار قرار دارد تا مبتنی بر آنچه که در زندگی این افراد در جریان است روایتی بی‌کم‌و‌کاست ارائه دهند. از آنجایی‌که معلولیت از هر نوعش می‌تواند مملوء از وقایع تراژیک و اشک‌بار باشد، نشان دادن حجیم وسیعی از غم و ناامیدی در یک اثر راحت‌ترین راه ممکن است که در نهایت به واقع‌‎گرایی هم ختم می‌شود. تا بدین‌اینجا آثار متعددی در سینما با شعار معلولیت محدودیت نیست ساخته شده‌اند که با گذشت زمان به ورطه‌ی فراموشی سپرده‌اند، چرا که معلولیت اساساً محدودیت است. در نتیجه مخاطب تمایل چندانی به شنیدن ناله‌ها و شکوه‌ها و یا شعارهایی که از مثبت‌اندیشی افراطی سرچشمه می‌گیرد را ندارد.
هنر و علم به اصول زیبایی‌شنایی سازندگان چیزی است که می‌تواند آثار این‌چنینی را از دام کلیشه‌های رایج نجات دهد. سیر تعالی معلولان در قاب تصویر و درک معنا و مفهوم زیستن توأم با امیدی که در ابتدا در سیاهی مطلق قرار داشته رمز و راز ماندگاری فیلم‌هاست. جالب آنکه اکثر فیلم‌هایی که حول محور موضوعاتی از این دست ساخته می‌شوند غالباً و ناچاراً از تنوع ژانری برخوردار نیستند مگر آنکه با چشانی طنز بتوانند متفاوت‌تر از سایر رقبای سرسخت‌شان در ژانر زندگینامه‌ای عمل کنند. در متن زیر تعدادی از فیلم‌های مطرحی که درباره‌ی معلولیت و با تمرکز بر شخصیت‌های معلول ساخته شده‌اند را مرور می‌کنیم.
 
آرتور پن را عموما با فیلم گنگستری‌اش یعنی بانی و کلاید می‌شناسند. اما پن پنج سال پیش از بانی و کلاید فیلمی ساخت که با گذشت شصت سال همچنان از آن به‌عنوان یکی از شاهکارهای سینمای کلاسیک یاد می‌شود. فیلمنامه‌ی این فیلم را ویلیام گیبسن براساس نمایش‌نامه خودش با همین نام نوشت که برگرفته از خاطرات هلن کلر بود.
معجزه‌گر حکایت خانواده‌ای اعیانی است که در روزهای آغازین تولد فرزندشان، هلن، پی به نابینا و ناشنوا بودن او می‌برند. حالا پس از گذشت چند سال هلن با همان وضعیت به نوجوانی رسیده و به دلیل ترحم بیش از حد پدر و مادرش تبدیل به نوجوانی سرکش و لجباز شده است که از هیچ آموزشی برخوردار نیست. پدر خانواده تصمیم می‌گیرد تا معلم سرخانه‌ای به نام آن‌سالیوان را به استخدام درآورد تا هلن را آموزش دهد. آن‌سالیوان در گذشته نابینا بوده و بعد از چندین عمل جراحی بینایی مختصری به دست آورده است. او که سابقه‌ی معلمی نداشته با تکیه بر تجارب زندگی سخت گذشته‌اش می‌کوشد تا هلن را رام کند.
فیلم با شروعی کوبنده آغاز شده و آرتور پن موفق می‌شود تا در همان دقایق اولیه بختِ سیاهی که بر پیکره این خانواده چنبره زده است را به دردناک‌ترین شکل ممکن نشان دهد. شاید با خواندن خلاصه فیلم تصور کرده باشید که با یکی از آثار کلاسیک با همان سبک آشنای هالیوودی مواجه هستید اما باید گفت که معجزه‌گر متفاوت‌تر و نفس‌‌‌گیرتر است از آنچه که می‌پندارید. آن‌بنکرافت در نقش آن‌سالیوان موفق شد تا در سی‌و‌پنجمین دوره از جوایز اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن لقب بگیرد. همچنین پتی دوک با هفده‌سال سن مجمسه اسکار را برای بهترین نقش مکمل زن به خانه برد که تا آن زمان جوان‌ترین برنده‌ی این جایزه بود. پیش از انتخاب آن‌بنکرافت استودیوی سازنده تصمیم داشت تا این نقش را به الیزابت تیلور بسپارد. معجزه‌گر در کنار تحسین‌های منتقدان با اقبال عمومی در گیشه مواجه شد.
 
جیم شریدان در ساخت نخستین فیلم خود گام بلندی برداشت و به سراغ سرگذشت کریستی براون رفت. او فیلمنامه‌ی این فیلم را براساس کتاب خودزندگی‌نامه‌ای پای چپ من نوشته کریستی براون به نگارش درآورد و آن را کارگردانی کرد. «پای چپ من» درامی زندگی‌نامه‌ای است که در کنار عناصر تراژیکی‌اش رگه‌هایی از طنز را در خود جای داده است.
قصه‌ی فیلم همان‌طور که از نام کامل آن برمی‌آید به زندگی پُر فراز و فرود کریستی براون اختصاص دارد. کریستی معلول مادرزادی است که از فلج مغزی رنج می‌برد و تنها قادر به حرکت پای چپ خود است. او در خانواده‌ای پرجمعیت از طبقه‌ی کارگر به همراه برادرانش زندگی می‌کند. با این وجود کریستی از هوش سرشاری برخوردار بوده و قوای بدنی بالایی دارد. کریستی از هیچ تلاشی برای شکست‌ناپذیری روی برنمی‌گرداند. او موفق می‌شود تا با پای چپش هم بنویسد و هم نقاشی کند.
هیچ‌جوره نمی‌توان کتمان کرد که فیلم در وهله اول روی قدرت بازیگری دنیل دی-لوئیس در نقش کریستی می‌چرخد. او برای ایفای نقش کریستی از سبک متد اکتنیگ که همان غرق نقش شدن در زبان عامیانه معنی می‌دهد استفاده کرد. نتیجه‌ی این حضور هنرمندانه چیزی نبود جزء اسکار بهترین بازیگر مرد که در کنارش جایزه‌ی بفتا را هم دشت کرد. علاوه‌بر‌این برندا فریکر که نقش مادر کریستی را بازی می‌کرد توانست برنده اسکار بهترین بازیگر مکمل زن شود. پای چپ من تحسین منتقدان را در پی داشت و امتیازش در وبگاه متاکریتیک به ۹۷ از ۱۰۰ رسید.
 
مجید مجیدی را می‌توان از سردمداران سینمای کودک و نوجوان دانست. البته سینمای کودک و نوجوانی که تصویری بزرگسالانه از شخصیت‌های خردسال و نوپایش ارائه داده و رئالیسم بخش جدایی‌ناپذیر آن به حساب می‌آید. پس از فیلم‌‌هایی چون «بدوک»، «پدر» و «بچه‌های آسمان» که هرکدام جوایز مختلفی را از جشنواره‌های گوناگون کسب کردند، «رنگ خدا» چهارمین فیلم مجیدی است.
«رنگ خدا» قصه‌ی پسری هشت‌ساله و نابینا به نام محمد است که در مدرسه نابینایان تهران تحصیل می‌کند. با پایان یافتن سال تحصیلی همه‌ی دانش‌آموزان مدرسه توسط خانواده‌هایشان به خانه بازمی‌گردند تا تعطیلات تابستانی را سپری کنند. اما محمد تنها و منتظر روی نیمکتی به انتظار پدر نشسته است. پدر محمد سودای ازدواج مجدد را در سر دارد و محمد را مانعی بر سر راهش می‌بیند. در نهایت پدر محمد ناچار می‌شود او را به زادگاهش واقع در ارتفاعات شمال ببرد. بازگشت محمد به خانه سرآغاز سفری مکاشفه‌آمیز به دل طبیعت است.
«رنگ خدا» بی‌شک یکی از فیلم‌های سرآمد ژانر معناگرا است که شاعرانگی و وجه نمادین آن کاملاً در خدمت فیلم است. مجیدی برای نقش محمد به سراغ بازیگر نابینایی به نام محسن رمضانی رفت که در هفدهمین جشنواره فیلم فجر نامزد بهترین بازیگر نقش اول شد اما قافیه را به محمدرضا فروتن باخت. در عوض حسین محجوب برای بازی در نقش پدر برنده سیمرغ بهترین بازیگر مرد شد و «رنگ خدا» فیلم منتخب تماشاگران لقب گرفت. صدای فیلم که که یکی از بی‌نقص‌ترین صدابرداری و صداگذاری های تاریخ سینمای ایران و سهم زیادی در کیفیت اثر دارد توسط محمدرضا دلپاک صورت گرفت که در نهایت مزد زحمتش را با کسب دو سیمرغ دریافت کرد. «رنگ خدا» یکی از بهترین و موفق‌ترین فیلم‌های مجیدی است که در خارج از کشور هم موفق عمل کرد. این فیلم با نام رنگ بهشت در سینماهای آمریکا اکران شد و فروش خوبی را همانند گیشه‌اش در سینمای ایران تجربه کرد.
 
تیلور هاکفورد را در ایران عموماً با ساخته‌ی معروفش یعنی وکیل مدافع شیطان می‌شناسند. هاکفورد تصمیم داشت تا ری را در سال ۱۹۸۷ بسازد اما هیچ استودیویی حاضر به سرمایه‌گذاری نبود. سرانجام هاکفورد ری را به‌عنوان دوازدهمین فیلمش در سال ۲۰۰۴ براساس زندگی پیانیست و خواننده نابنیای معروف جهان به نام ری چالز ساخت. هاکفورد تمام فیلمنامه را به صورت خط بریل درآورد تا ری چارلز آن را بخواند.
ری چارلز رابینسون پسر فقیری است که با مادر و برادرش در فلوریدا زندگی می‌کند. مادر ری که به رخت‌شویی روی آورده می‌کوشد تا فرزندانش را مستقل و بی‌نیاز بار بیاورد. ری که علاقه به نواختن پیانو دارد توسط پیرمرد پیانیستی که در یک مغازه خوار و بار فروشی می‌نوازد اصول اولیه موسیقی را یاد می‌گیرد. بعد از مرگ برادر ری، بینایی چشمان او بر اثر آب‌مروارید ضعیف شده و ری در سن پنج‌سالگی به‌طور‌کامل نابینا می‌شود. ری توسط مادرش به شهر دیگری برای تحصیل فرستاده می‌شود و در نهایت به تبحر بی‌همتایی در پیانو نوازی دست می‌یابد. داستان فیلم با استخدام شدن ری به‌عنوان پیانیستی جوان آغاز شده و دوران کودکی‌اش به صورت فلش‌بک در فواصل مختلف نمایش داده می‌شود.
ری از فیلم‌های موفق فصل جوایز بود و فروش خوبی را در سینماها تجربه کرد. در هنگام ساخت فیلم ری چارلز در قید حیات بود اما اندکی پس از پایان فیلم‌برداری درگذشت هرچند موفق شده بود تا بخش‌هایی از فیلم را روی میز تدوین ببیند. جیمی فاکس برای بازی در نقش ری زبان بریل را آموخت و مدتی را با خود ری در ارتباط بود تا تصویر درستی از او نشان دهد. او هنگام فیلم‌برداری مجبور بود تا پروتزی که بر روی چشمانش قرار گرفته بود را تحمل کند و چهارده ساعت در روز را در تاریکی به سر ببرد. نقش مقابل فاکس را کری واشنگتن بازی می‌کند که مجدداً در فیلم جانگوی رها شده با یکدیگر همبازی شدند. ابتدا قرار بود تا دنزل واشنگتن ایفاگر نقش ری باشد اما او بازی در این فیلم را رد کرد. فاکس موفق شد تا عنوان بهترین بازیگر نقش اصلی مرد را در مراسم اسکار و جشنواره‌هایی چون بفتا و گلدن‌گلوب را از آن خود کند. ری در بخش بهترین کارگردانی و بهترین فیلم جوایز و نامزدی‌های متعددی را کسب کرد.
 
جولیان اشنابل از کارگردانان گزیده‌کار فرانسوی است که با سومین فیلم بلندش تحت‌عنوان لباس غواصی و پروانه (که در بعضی ترجمه‌ها اتاقک غواصی و یا پیله ترجمه شده است) در شصتمین جشنواره‌ی فیلم کن حاضر شد. این فیلم یک درام زندگی‌نامه‌ای است که رونالد هاروود فیلم‌نامه آن را بر پایه کتاب خاطرات ژان دومینیک بوبی که به همین نام منتشر شده بود نوشت.
قصه‌ی فیلم منطبق با خاطرات و گفته‌های ژان دومینیک بوبی یا به اختصار ژان‌دو روایت می‌شود. ژان‌دو طراح مد و یکی از سردبیران مجله معروف اِل است که حین رانندگی در یک لحظه دچار سکته مغزی شده و به سندروم قفل‌شدگی دچار شده و قدرت حرکت دادن اعضای بدنش را از دست می‌دهد. اما ژان‌دو برخلاف جسمش در سلامت کامل مغزی و روانی بوده و به آن‌چه در محیط اطرافش می‌گذرد آگاه است. تنها راه ارتباطی او با پرستاران و اعضای خانواده‌اش استفاده از جدول حروف الفبا است که ژان دو با چشمک، کلمه یا جمله مورد نظرش را به هنگام تلفظ حروف توسط پرستار انتقال می‌دهد. او به همین روش نه‌چندان ساده موفق به تکمیل کتاب خود می‌شود که پیش از این حادثه قراردادش را منعقد کرده بود.
اشنابل دست به تجربه‌ای منحصر‌به‌فرد زده و نیمی از فیلم را از زاویه نگاه ژان‌دو یا به عبارت بهتر نمای پی.اُ.وی روایت کرده است. از همین‌رو مخاطب در ده دقیقه ابتدایی فیلم منتظر است تا هر لحظه زاویه‌ی دید دوربین که تصاویر کدری را ثبت می‌کند تغییر یابد و فیلم مطابق عادتش پیش رود. اما اشنابل برای فضاسازی بی‌عیب و نقص وضعیت ژان‌دو و همذات‌پنداری بیننده با او و درک موقعیتی که قرار است تا آخر عمر در آن زندگی کند این روند را تا پایان حفظ می‌کند. این خلاقیت و تجربه‌گرایی برای اشنابل جایزه بهترین کارگردانی جشنواره کن را به ارمغان آورد و برای بهترین فیلم نامزد دریافت نخل طلا شد.
در این فیلم فرانسوی بازیگرانی چون ماتیو آمالریک، امانوئل سنیه و مکس ون سیدو بازی کرده‌اند. آمالریک در ایفای این نقش سخت خوش درخشید هرچند جایزه مهمی غیر از جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره سزار نصیبش نشد. مکس ون سیدو که در نقش پدر ژان‌دو تنها در دو سکانس حضور پیدا کرده بود یکی از بهترین بازی‌هایش را به نمایش گذاشت. این فیلم علاوه‌بر گیشه موفقی که داشت مورد توجه منتقدان هم قرار گرفت و در لیست بهترین‌هایشان جا خوش کرد.
 
نگاهی به کارنامه بازیگری ترانه علیدوستی | زنِ کاملِ ساده
فیلم‌ های سینمای ایران با محوریت دانشجو و دانشگاه | جویندگان علم و عشق
نگاهی به فیلم‌ هایی با محوریت ایدز | روایت‌هایی از یک بیماری رنج‌آور
مروری بر فیلم‌ های مهم جاده‌ ای | مسیرهای خاطره‌انگیز مهم‌تر از مقصد‌های کسل‌کننده
آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.






آخرین اخبار
نگاهی به فیلم های در حال اکران | از «بخارست» تا «تورنادو ۲»
معرفی فیلم ‌هایی با محوریت معلولان | داشتن یا نداشتن؛ مسأله…
۱۵ نامزد اسکار ۲۰۲۳ معرفی شد
انتخاب برترین فیلم‌ های ۲۰۲۲ از سوی مجله کایه دو سینما |…
منتخب سردبیر
نگاهی به فیلم های در حال اکران | از «بخارست» تا «تورنادو ۲»
نقد سریال «خاندان اژدها» House of the Dragon | تکرار…
نامزدهای گلدن گلوب ۲۰۲۳ اعلام شد
بهترین فیلم‌ های ۲۰۲۲ | از بتمن متفاوت تا روایت تاریخی…

source

توسط mohtavaclick