از همان کودکی بسیار فعال و پرتلاش بود، بهطوری که فعالترین فرزند خانواده بهشمار میآمد، پس از اتمام دوره ابتدایی به دوره راهنمایی قدم گذاشت تحصیلش در کلاس دوم راهنمایی با آغاز حرکت انقلاب اسلامی مقارن بود، انقلابی که از اسلام و فطرت پاک انسانی ریشه گرفته بود و مصطفی هم با وجود کمی سنش چون دیگر مردم در راهپیماییها و دیگر جریانات انقلاب شرکت میکرد و با دانشآموزان انقلابی در دبیرستان به شعار دادن می پرداخت.
یک روز با مراجعه یکی از دبیران به خانواده گفت؛ اگر جلو پسرتان را نگیرید سرنوشت بدی در پیش دارد گفتم مگر چه کار میکند گفت؛ عدهای از بچهها را دور خود جمع میکند و در دبیرستان سر و صدا راه میاندازد و اگر بهکارش ادامه دهد تکلیف او با ساواک است.
پس از پیروزی انقلاب جهت ادامه تحصیل مجدداٌ به مدرسه رفت و با کوششهای خود در دبیرستان انجمن اسلامی را تأسیس کرده و به فعالیت پرداخت پس از آن در تابستان سال ۵۹ با شرکت در یک آموزش از طرف سپاه ترتیب داده شده بود عضو ذخیره سپاه شده و در اوقات بیکاری به همکاری با سپاه در زمینههای مختلف جنگی و نظامی میپرداخت.
مصطفی همچنین در اتحادیه انجمنهای اسلامی مدارس کرمان عضو و با دوستان دیگر همکاری فعالانه داشت و تابستان ۱۳۶۰ در اردوهای هجرت که از طرف سپاه پاسداران در نجفآباد اصفهان تشکیل شده بود شرکت کرده و بعد از آن با آغاز مجدد سال تحصیلی در کلاس سوم دبیرستان به تحصیل پرداخت.
هنوز یکی دوماه از سال تحصیلی نگذشته بود که درس را رها کرده و به بسیج رفت و پس از دوره آموزشی فشردهای به جبهه اعزام شد و در جریان بستان بهعنوان نیروی پشتیبانی شرکت داشت و حضور در جبهه این دانشگاه واقعی انسانسازی و تعالی خودسازی وی بسیار موثر بود، بهطوری که پس از بازگشت تغییرات اساسی در اخلاق و اعمالش بهوجود آمده بود اکثر اوقات قرآن میخواند و نماز و در قنوت نمازهای خود این آیه را تلاوت میکرد.
لحظهای قرار و آرام نداشت تا اینکه درخواست نبرد برای جبههها و نماز جمعه اعلام شد و بالاخره با وجود مخالفت عدهای از دوستانش بهقول خودش بهدلیل احساس وظیفه تصمیم گرفت مجددا به جبهه اعزام شود اما در بسیج به وی گفته بودند بدلیل تکمیل شدن نیروها در دوره بعدی اعزام میشوید ولی از آنجا که آتش عشق به الله و لقاءالله سراپای وجودش را فرا گرفته بود دیگر طاقت ماندن نداشت.
وی به هر طریق بود، به پادگان رفته و با همین گروه اعزام به جبهه شد و اینبار همانطور که از ابتدا پیدا بود آنقدر اوج گرفته بود و این قالب مادی برایش تنگ شده بود که دیگر تاب نیاورد و در روز ۲۲ بهمن ۶۰ به جبهه اعزام شد و در این مدت دو مرتبه تلفن زد و گفت که دیگر انتظار تلفن یا نامه نداشته باشید چون میخو اهم به صدام عیدی بدهیم.
سرانجام سید مصطفی در اولین روز عملیات فتحالمبین که با فریاد یا زهرا آغاز شده بود در دوم فروردین ماه ۱۳۶۱ در دشت عباس مشتاقانه به دیدار معشوق شتافت و به لقاءالله پیوست و پیکر مطهر وی در روز ۱۳ فروردین بعد از نماز باشکوه جمعه از مسجد امام کرمان تشیع شد و در گلزار شهدا به خاک سپرده شد.
یادش جاوید و راهش پر رهرو باد.
انتهای خبر/ طهماسبی https://armanekerman.ir/vdcc4iqso2bq0s8.ala2.html
armanekerman.ir/vdcc4iqso2bq0s8.ala2.html
source