تبلیغات با روياي سفر «لس‌آنجلس - تهران»

سيمين سليماني

اظهارات اخير وزير ارشاد درباره بازگشت نصرالله معين به ايران در فضاهاي مختلف بازخوردهاي بسياري داشت؛ محمد مهدي اسماعيلي پس از جلسه هيات وزيران در جمع خبرنگاران در پاسخ به پرسشي درباره بازگشت هنرمنداني مثل معين گفته بود: «حضور ايشان در ايران هيچ مشكلي ندارد و طبق قوانين انجام مي‌شود. هر كاري درباره هر فردي انجام شود، طبق قانون انجام مي‌شود. اجازه فعاليت قدم بعدي است اما حضورشان در ايران هيچ مشكلي ندارد.» اين پاسخ آغازگر واكنش‌هايي بود كه سابقه اين شكل دعوت‌ها و بلامانع بودن‌ها را در فضاي مجازي پيش كشيد. برخي گفتند با حبيب محبيان چه كردند كه حالا معين بخواهد به ايران بيايد؟ بعضي ديگر از هنرمنداني ياد كردند كه در همين آب و خاك زندگي مي‌كنند و به گفته خود مسوولان اجازه فعاليت ندارند! گروهي ديگر اين‌ حرف‌ها و وعده‌ها را در رديف شعارها و تبليغات بي‌مصرف ارزيابي كردند. اينكه سرچشمه چنين اظهاراتي كه يك‌باره در همه رسانه‌ها تيتر مي‌شود، كجاست و اصلا چرا اين مساله موضوعيت پيدا مي‌كند و اينكه چرا اين همه نسبت به چنين اظهاراتي موضع‌گيري مي‌شود، پرسش‌هايي است كه از چند هنرمند و پژوهشگر موسيقي پرسيديم.

 

ترقي معكوس در مديريت فرهنگي عليرضا اميني

از مشكلات فرهنگي در اين کشور يكي اين است كه به جاي مهندسي فرهنگ با نوعي عملگي فرهنگي روبه‌رو هستيم. استفاده از ابزارهاي فرهنگي، دچار انحطاط، افت و نزول شده مصداق شعر معروف «از دست‌بوس ميل به پا بوس كرده‌ايم/ خاكم به سر ترقي معكوس كرده‌ايم» دقيقا وضعيت الان است. دولتي كه در ابتدا با تتلو شروع مي‌كند، طبيعي است كه در ادامه به فكرِ وارد كردن معين باشد. البته در اينجا درباره سطح كار هنري آقاي معين صحبت نمي‌كنم؛ منظور من اين است كه وقتي شروع اين باشد، وعده‌هاي توخالي هم اين مي‌شود. مشكل محبوبيتِ دولت است و دولت براي به‌ دست آوردن محبوبيت به هر ابزاري دست مي‌زند.

ما مشكلي با شخص يا نام خاصي در حوزه فرهنگ و هنر نداريم مساله اصلي ما اين است كه دولت به دنبال ايجاد محبوبيت است اما از ابتدا متوجه ساختار فرهنگي و اجتماعي ايران نشده است. اين دولت و هر دولت ديگري نيازمند اتاق فكر فرهنگي است كه متاسفانه در حال حاضر اصلا چنين چيزي وجود ندارد. يكي بايد به مسوولان حاضر توضيح كامل بدهد چون اصلا ساختار جامعه موسيقي ايران را نمي‌شناسند، دغدغه‌اي هم براي شناخت آن ندارند. مديران كلان سياسي و فرهنگي هم براي استفاده از عنصر فرهنگ بايد جامعه‌شناس و روانشناس باشند و بدانند كه الان وقت چه كاري است. دولت ما از ابتدا با رويكردي كه براي ايجاد محبوبيت در نسل جوان با تتلو شروع كرد و همين حالا نسبت به او يعني تتلو، گارد گرفته و هيچ‌كس حاضر نيست كه از او دفاع كند. همين دولت حالا سراغ معين رفته است، ما اين دعوت از آقاي معين را قبلا با خواننده ديگري تجربه كرده‌ايم و شاهدش بوده‌ايم؛ راجع به آقاي حبيب ديديم كه همين رويكرد اتفاق افتاد و آيا جز اين بود كه يك نام در اوج را به مملكت آورديم و او هم دق كرد و آرزو به دل ماند كه وعده‌هايي كه به او دادند، عملي شود؟ مشكلِ ما آوردنِ معين نيست؛ اين اشتباه فكري و تاكتيكي عناصرِ فرهنگي و مديرانِ اجرايي كشور است. جالب ماجرا اين است كه اگر من و همكارانم به اداره ارشاد برويم و ترانه‌هايي كه معين خوانده را براي اجرا بدهيم، به آن ترانه‌ها براي اجراي هنرمنداني كه در همين آب و خاك هستند، مجوز نمي‌دهند بعد مي‌آيند از خود معين دعوت مي‌كنند، اين واقعا خنده‌دار است.

اين نكته را بايد رييس‌جمهور، وزير و مديران فرهنگي ما بدانند كه دوستي با مردم يك واسطه دارد و آن واسطه هنرمندان هستند كه در اينجا درباره هنرمندان موسيقي صحبت مي‌كنم، بارها ثابت شده كه فعاليت‌هاي اجتماعي سياسي موزيسين‌ها و هنرمندان چه تاثيري در جامعه دارد. دولتمردان اين موضوع را به خوبي مي‌دانند، گاهي هم برخي هنرمندان فريب خورده‌اند و اتفاقا جمعيت زيادي را هم با خود به مسير آورده‌اند. اينكه از واژه فريب استفاده كردم به خاطر اين است كه هنرمندان گمان مي‌كردند فردي مي‌آيد و اوضاع نابه‌سامان موسيقي را سامان مي‌دهد؛ اما آيا شد؟ غير از اين است كه هميشه موسيقي اين مشكلات را داشته و دارد؟ درست است گاهي حجم مشكلات كم و زياد شده اما هيچگاه هيچ دولتي نتوانست رويكردها را نسبت به موسيقي تغيير بنيادي بدهد.

سخن من اين است كه نمي‌شود يك بام و دو هوا فقط حرف زد؛ بايد فضاي اجتماعي و حوزه فرهنگ تكان بخورد، يعني دولت واقعا شرايط را تغيير بدهد. اين جامعه تغيير بنيادين مي‌خواهد. يادمان نرود كه اول انقلاب در حوزه موسيقي، هنرمندان چه كردند. بارها و بارها در برنامه‌هاي رسانه‌اي و راديو گفته‌ام كه دولت به هنرمندان بي‌مهري كرده و ديگر هنرمندان پشت دولت نمي‌ايستند، يعني اگر جنگي باشد ديگر هنرمندان كار نمي‌سازند، ديگر گروه عارف و شيدا با هم جمع نمي‌شوند ديگر چاووش‌ها توليد نمي‌شوند. لطفي‌ها، مشكاتيان‌ها، عليزاده‌ها، كامكارها و… ديگر كاري نمي‌كنند چون اميدي به بهبود اوضاع ندارند، اوضاع بايد بهبود يابد و مردم حس كنند و اين تغيير بنيادين مي‌خواهد. امثال هنرمنداني مثل آقاي گلريز اثري خواندند و محبوب شدند در صورتي كه برادر ايشان آقاي اكبر گلپايگاني كه بسيار هم مهم‌تر بودند و تاثيرگذارتر، محدود و تحريم شد.

نمي‌توان صدايي كه مخالف است را خاموش كرد و هنرمندان را غربال كرد. متاسفانه اين فرصت‌ها از دست رفت. يعني همان چيزي كه ابتدا گفتم، فقط به راحتي گاهي دو آجر بالا مي‌اندازند و به فكر ساختن دوباره و از پايه نيستند. ما عناصر بسيار قوي‌تري در حوزه موسيقي داريم كه در همين آب و خاك اجازه كار ندارند، اگرچه بحث پيچيده است. مثلث سه‌‌گانه آواز ايران شجريان، گلپا و ايرج را داشتيم، شجريان كه در آن اتفاقات و فضايي كه ما‌ مي‌دانيم و محدوديت‌ها و محروميت‌ها مي‌ترسيدند كه حتي اسم او را ببرند و ما در خيلي از برنامه‌ها حتي اسم شجريان و گلپا را نمي‌توانستيم بياوريم؛ اما همچنان اينها را توجيه مي‌كنند و اشتباهات خود را نمي‌پذيرند. توجيه اشتباه، مردم را خشمگين‌تر مي‌كند، اگر بپذيرند و اعلام كنند كه اشتباه كردند خيلي بهتر است. هنوز از آن مثلث استاد ايرج زنده هستند. همچنان خيلي‌ها با محدوديت و محروميت كار مي‌كنند؛ اساتيدي كه در موسيقي قله هستند، چرا درباره اين اشخاص صحبت نمي‌كنند؟ در هيچ حوزه‌اي از جمله موسيقي اشتباهات خود را نمي‌پذيرند و عذرخواهي نمي‌كنند، خب عاقبت چه مي‌شود؟ همين خود آنها را از درون متلاشي مي‌كند. رسانه‌ها هم نشان مي‌دهند كه در كشوري مثل ژاپن تعهدي كه وزير براي تعدادي مسكن مي‌دهد، زماني كه نمي‌تواند انجام بدهد استعفا مي‌دهد و گاهي خود را مي‌كشد. چون مسووليت براي‌شان خيلي مهم است ما حتي نخواستيم به خودشان آسيب بزنند، بپذيرند آيا اين توقع زيادي است؟ خود را دولت پاسخگو و خدمتگذار معرفي كردن كه اهميت ندارد، بايد به اين واژه‌ها جامه عمل پوشاند. كدام كارگروه است يا كدام اتاق فكر است كه قرار است يك روز كاركرد آن را در جامعه ببينيم؟ به‌خاطر همين توصيه، نظر و ديدگاه من نسبت به قضيه نام بردن اسم معين هنرمندي كه همه او را دوست داريم و با ترانه‌هاي او زندگي كرديم، رقصيديم و شادي كرديم، جاده‌ها را با صداي او رفتيم و… نمي‌تواند كمكي براي محبوبيتِ دولت در دل مردم باشد؛ مسوولان بايد در وهله اول به اشتباهات خود اعتراف كنند تا بعد وارد فازهاي جبران و… بشوند.

* برنامه‌ساز، پژوهشگر و منتقد موسيقي

 

از هر چه مي‌توان گذشت به جز مام وطن بابك بني‌حسيني

تمام هموطنان عزيزي كه هر يك با دليلي پيراهن مهاجرت بر تن كرده و عطا و لقاي هر آنچه كه داشتند را گذاشتند و رخت سفر بر بستند، از هر چه كه گذشته باشند از خاك وطن هرگز… بسيار عزيزاني كه غم غربت و حسرتِ ديدارِ پدر و مادر را به جان خريدند حتي آسماني شدنِ عزيزان‌شان را بدرقه نكردند ولي ياراي گذشتن از خاك وطن را نداشتند و هر لحظه آرزوي بوييدن و پنجه در خاك افكندن سرزمين‌شان را همچنان در سر دارند. از پدر و مادر گذشتند ولي از وطن هرگز و حال دولتمردي كه بايد در واقع سكان‌دار كشتي فرهنگ و هنر باشد نه ارشاد، وعده بازگشتي براي غربت‌نشيني از جنس هنر داده است كه البته ممهور به ضوابط قانوني شده كه اين بازگشت در واقع حكايتي براي بازگشتي بي‌بازگشت يا بازگشتي براي بودن يا نبودن خواهد شد.

اين كلام جناب وزير از چند بُعد قابل بررسي است؛ حال آنكه آيا اين كلام به صورت فعلي هيجاني صورت گرفته يا خير؟ اگر به صورت آني و هيجاني اعلام شده باشد كه البته بعيد به نظر مي‌رسد تنها به خوراكي با تاريخ مصرفِ كوتاه‌مدت تبديل مي‌شود كه برازنده مقام حقوقي ايشان و وزارت متبوع نخواهد بود ولي اگر آگاهانه و عامدانه باشد در وهله اول دفتر وزارتي و سپس معاونت هنري، نقش و الزام در جهت تنوير، روشنگري و حتي شفاف‌سازي در امر تسهيلِ بازگشتي بدون اضطراب به آغوشِ پر مهرِ وطن براي اين دست از هنرمندان يا هم‌ميهنان عزيزِ سفركرده را مي‌طلبد نبايد از اين تلنگر تاريخي غافل ماند كه در دهه‌هاي گذشته نيز دولتمرداني اقدام به چنين مسائل و بيان برگشت براي اين دست از هنرمندان كردند ولي چه شد؟ با شكستن كمر هنر در هنرمند و كور كردنِ ذوق هنر در قلب و چشم او كه نمونه‌اش را قريب به اتفاق مي‌شناسيم كه بازگشتش بازگشتي به عمق خاك سرد در وطن شد و نه بيشتر.

به نظر مي‌رسد اين دعوت جناب وزير به مهماني هنر از هنرمنداني همچون آقاي معين، در خاك وطن الزامات قانوني را مي‌طلبد كه از حيطه اختيارات او خارج خواهد بود و همفكري، همكاري و همياري ديگر نهادها و وزارتخانه‌ها را طلب مي‌كند و بالاتر از هر يك از آنها رايزني جدي از طرف شخص وزير و دايره حقوقي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي با قوه قضاييه در جهت حفظ آبرو و شأنيت هنرمنداني كه عاشق وطن و مردم‌شان هستند تا بي‌واهمه و ترس بر خاك وطن بوسه بدهند و هنر خود را براي مردمي از جنس خود و خاك هنر‌آفرين موطن خودشان خرج كنند. چه بسا به اين شكل، رأفت تعاليم ديني هم كه سال‌هاست به صورت نمادين فقط درس داده شده و بيان شده، بالاخره به فعل تبديل شود و بازگشت عزيزان و اساتيد هنرمند به اين خاك پر گوهر بر سطح خاك باشد و نه در قعر خاك؛ چرا كه ديگر اين دعوت فريبي بيش نخواهد بود و سرابي از جنس بازگشتي بي‌بازگشت است.

source

توسط mohtavaclick.ir